Saturday, February 27, 2010

گزارشی دیگر از محافظان مرموز دیکتاتور قذافی 80 ساله

این 400 دختر


«آنها اجازه ازدواج ندارند.» این جمله درباره فرقه خاصی نیست. از دخترانی هم گفته نمی شود که بدلیل بیماری بهتر است ازدواج نکنند. این جمله احتمالا فقط درباره دخترانی صادق است که یک جمع 400 نفری را تشکیل داده اند و باید جانشان را بگیرند کف دستشان تا مبادا گزندی به رهبرشان برسد، رهبری که اسمش می گوید معمار است و سازنده اما در این کشور چیزی جز یک امپراتوری مبتنی بر دیکتاتوری بنا نکرده است؛ معمر قذافی.
درباره نیروهای محافظ معمر قذافی زیاد گفته و نوشته شده است، اما هربار که تصاویری از این گروه عجیب منشتر می شودف اطلاعات جدیدی هم به دست می آید که در نوع خود کم نظیر است. این بار گزارش یک روزنامه مصری درباره لباس های این دختران جوان سبب شد اطلاعات جدیدی از این گروه منتشر شود.
مخافظان قذافی در دو گروه فعالیت می کنند: گروه اول مردان هستند و وظیفه شان حراست از گروه دختران سات و گروه دوم دختران مجردند که مانند پروانه دور معمر قذافی می گردند تا نشان دهند رهبرشان از چه لطافت طبعی برخوردار است! در واقع آنچه در برخی از رسانه ها درباره اینکه «گروه محافظ قذافی را فقط این 400 دختر تشکیل می دهند» نوشته می شود با عقل جور در نمی آید و درست نیست، اما به دلیل توجه خبرنگاران به آنها، همیشه این گروه در کانون توجهات قرار دارد.
این دختران در گروه های 40 نفری حراست از جان رهبر لیبی را بر عهده دارند و لحظه ای از او غافل نمی شوند. در گزارش روزنامه مصری به لباس این محافظان هم اشاره شده است: «آنها هیچ وقت مثل محافظان مرد با لباس شخصی ظاهر نمی شوند. همیشه لباس نظامی به تن دارند و این لباس از بهترین پارچه های موجود دوخته شده است. آنها بعد از گذراندن امتحان های سخت انتخاب می شوند و تا وقتی در خدمت قذافی هستند، اجازه ازدواج ندارند.»
لباس این دخترها بیش از 4 هزار دلار ارزش دارد و این، شامل پوتین هم می شود. دوخت این پوتین ها جوری است که پای آنها را به هیچ عنوان اذیت نکند و در یک کلام، زمختی در طراحی و تولید لباس این محافظان جایی ندارد. وقتی یک دختر ساعت کارش تمام می شود باید در حالت آماده باش به سر برد، چرا که قذافی هر لحظه ممکن است دلش برای یک محافظ به خصوص تنگ شود و بخواهد او را ببیند!
وقتی سعد فذافی در تیم پروجای ایتالیا بازی می کرد، یکی ازروزنامه های ایتالیا نوشت: «سعد عاشق یکی از محافظان پدرش شده و قرار است به زودی با او ازدواج کند.» این خبر خیلی زود به گوش پدر رسید و سعد را فراخواند. او نمی توانست تیم را بدون اجازه ترک کند – هرچند گفته شده بود مالک بخشی از سهام باشگاه هم بود – و نتوانست به اذن پدر خودش را برساند به لیبی. همین مساله سبب شد تا مطبوعات به این حاشیه بیشتر دامن زنند و عنوان کنند که عشق سعد به آن دختر – که هرگز نامش فاش نشد – خیلی عمیق است و از ترس پدرش به لیبی نرفته است. دیگر کسی باقی ماجرا را نمی داند اما چنین وصلتی صورت نگرفت و بازیکن دوپینگی پروجا هم مدتی بعد از این تیم جدا شد.
منبع: هفته نامه ایراندخت، شماره 46، 10 بهمن، صفحه 127

No comments:

Post a Comment