Monday, November 9, 2009

رفیق دوست و رفاقتش با قذافی

http://www.shahrvandemrouz.com/storage/images/20080902124515t300-110.jpg
محسن رفیق دوست وزیر سپاه در دولت میرحسین موسوی در خصوص نحوه تهیه اسلحه برای جبهه های جنگ ، به شهروند امروز می گوید: در سال‌های بعد از انقلاب بنده سالی 6 ـ5 بار به لیبی سفر می‌کردم. بعد از اینکه وزیر سپاه شدم یکسال به لیبی نرفتم. بعد از آن مقامات لیبی بنده را رسماً به عنوان وزیر سپاه دعوت کردند.

خاطرم هست در آن سفر، سردار صفوی و سردار وحید هم بودند. اولین باری بود که با لباس سپاهی می‌رفتیم. مقامات لیبی هم در سطح بالا استقبال کردند. قبل از اینکه به لیبی برویم جناب آقای هاشمی به من گفتند که بررسی کنید ببینید می‌توانیم از لیبی موشک بگیریم یا خیر. گفتم تلاشم را می‌کنم. بعد برای گرفتن پیام خدمت ریاست جمهوری وقت (مقام معظم رهبری) رسیدم. پیشنهاد اقای هاشمی رفسنجانی را به ایشان عرض کردم. فرمودند پیشنهاد خوبی است. وقتی به لیبی رفتیم ابتدا با آقای جلود، معاون آقای قذافی دیدار کردیم.

وی در ادامه مصاحبه خود با شهروند امروز می گوید: در مذاکراتمان، آقای جلود می‌گفت که لیبی از انقلاب اسلامی حمایت می‌کند. در عین حال مشکل عربی بودنشان را هم مطرح کرد. ایشان نزدیک به نیم ساعت سخنرانی کرد. دیدم اینطور نمی‌شود. یکدفعه با دستم محکم زدم روی میز مذاکره بطوریکه جلود تکان خورد. گفتم دروغ می‌گویید. جلود گفت چرا؟ گفتم شما می‌گویید ایران ام‌القرای جهان اسلام است و تهران هم مرکزش. در حالیکه صدام هر روز تهران را هدف قرار می‌دهد و ما تجهیزات کافی برای دفاع نداریم. گفت چه می‌خواهید. گفتم موشک.

وی ادامه داد: جلود با این پیشنهاد کمی تامل کرد و گفت این کار من نیست. کار شخص قذافی است. گفتم بروید آقای قذافی را آماده کنید.

رفیق دوست در ادامه می افزاید: وقتی پیش قذافی رفتم چون لباس نظامی داشتم سلام نظامی دادم. بعد از آن دیدار، جلود گفت کار خودت را کردی. بیایید موشک‌هایتان را ببرید.

عضو ارشد حزب موتلفه اسلامی درباره چرایی کمک قذافی به ایران معتقد است: آقای قذافی انسان عجیبی است. روحیه ظلم ستیزی دارد به ویژه آنکه برایش دستاوردی داشته باشد. آقای قذافی داعیه رهبری جهان عرب و آفریقا را دارد. وقتی هم انقلاب اسلامی پیروز شد لیبی جزو اولین کشورهایی بود که نظیر سوریه و روسیه انقلاب ایران را به رسمیت شناخت. اخیراً هم سفری به لیبی داشتم. آقای قذافی می‌خواست بین لیبی و حزب‌الله لبنان میانجیگری کنیم.

رفیق دوست درباره چگونگی آشنایی اش با قذافی و نخست‌وزیرش جلود به شهروند می گوید: روزهای ابتدایی انقلاب، بلافاصله نخست وزیر لیبی به ایران آمد. دولت موقت اجازه نداد این هیات از هواپیما پیاده شود. خبر را به من دادند. با مرحوم محمد منتظری در مدرسه رفاه جلسه داشتیم.

آنها به خاطر آقای موسی صدر با ورود هیات لیبی مخالف بودند. گفتم این دعواها باشد برای بعد. 40ـ30 نفر از اعضای کمیته استقبال را برداشتم و رفتم فرودگاه. دولت موقتی‌ها را از فرودگاه بیرون کردیم. رفتیم در هواپیما را باز کردیم. جلود و همراهانش را به هتل شرایتون بردیم و در دو طبقه اسکان دادیم. بعد هم آوردیم با امام (ره) ملاقات کردند. این مساله برای لیبیایی‌ها خیلی شیرین بود.

وی با بیان اینکه این ماجرا رسانه‌ای نشد افزود: نیروی دریایی ایران در زمان شاه، با نیرو دریایی لیبی هر دو توسط آمریکایی‌ها درست شده و کاملاً شبیه هم بود. ما دو ناو بزرگ داشتیم که درست مثل ناوهای لیبی بود. وقتی قذافی در لیبی به مسند قدرت نشست، تجهیزات روسی را جایگزین ناوهای آمریکایی کرد. بنابراین تجهیزات ناوهایمان را از لیبی گرفتیم. با دو کشتی تجهیزات ناوها را آوردیم. در حقیقت رفاقتمان از اینجا شروع شد.

رفیق دوست افزود: اولین تجهیزات نظامی را از عرفات خریدم. دو هزار قبضه کلاشینکف و 500 قبضه آر.پی.جی بود.

وی درباره ساماندهی نظامی جنگ با اشاره به کارشکنی های بنی صدر گفت: مشکلات لجستیکی صرفاً در خریدهای نظامی خلاصه نمی‌شد. ما ابتدای جنگ و در دوره بنی‌صدر حتی برای تامین تسلیحات از داخل هم مشکل داشتیم. یک روز شهید کلاهدوز، قبل از شکست حصر آبادان، به من گفت اگر هزار قبضه اسلحه ژ3 بیشتر بدهی می‌توانیم 4 هزار نفر را وارد عمل کنیم. رفتم دزفول. دیدم بنی‌صدر هم همراه استاندار آنجاست. گفتم دستور بدهید هزار قبضه اسلحه به ما بدهند. گفت برو از اربابانت بگیر. گفتم ارباب‌هایم چه کسانی هستند. اسامی بزرگان انقلاب، آقایان خامنه‌ای، بهشتی و هاشمی رفسنجانی را گفت. گفتم اسلحه دست ارباب‌های من نیست دست توست.

بنی‌صدر گفت نمی‌دهم. یادم هست لباس نظامی هم پوشیده بود. به محض اینکه بنی‌صدر سوار جیپ شد من هم رفتم زیر لاستیک‌های جیپ خوابیدم. گفت چکار کنم. گفتم یک حواله هزارتایی ژ3 بنویس. نوشت و من هم آمدم تهران.

وی در ادامه می افزاید: اول که آمدم گفتند نمی‌دهیم. ما هم یک عده از بچه‌ها را برداشتیم و رفتیم قفل‌ها را شکستیم. سه هزار ژ3 و تیربار برداشتیم. همه را شماره‌برداری کردیم گذاشتیم آنجا و آمدیم بیرون.

رفیق دوست در پایان در خصوص یکی از دیدارهایش با حافظ اسد می گوید: همزمان با یکی از دیدارهایم با حافظ اسد، ملک حسین، صدام و حسنی مبارک هم در بغداد جلسه سه جانبه‌ای داشتند. این موضوع برای ما گران تمام شده بود. ما هم تجهیزات می‌خواستیم. دیدم اینطور نمی‌شود. به آقای اسد گفتم آنها در بغداد جمع شده‌اند تا بی‌غیرتی ارباب تو را ثابت کنند. آقای لواسانی، گفت این جمله دیپلماتیک نیست من ترجمه نمی‌کنم. گفتم همین را بگو. وقتی حرفم ترجمه شد آقای حافظ اسد گفت راست می‌گویی. گفتم حسنی مبارک و ملک حسین، آمریکایی اصلند. اما روس‌ها فکر می‌کنند صدام با آن‌هاست. در صورتی که صدام هم آمریکایی است. در جریان انقلاب این امور خیلی عادی بود

منبع

No comments:

Post a Comment